قاصدک خیال من



سالگرد بیکاری همسرم نزدیکه .
ههه.سالگرد بییییییییکاریی. خوش به حالمون
توی این یه سال فقط پدر و مادرامون در حـــــــــــــــــد توانشون دستمون رو گرفتن
به خیلی ها رو انداختیم از خیلی ها کمک گرفتیم ولی.
هیچ کس بهمون رحم نکرد حتـــــــــــــــــی اون آدمایی که دم از معرفت میزدن .
دو ماه بعد زایمانم رفتم حوله بدوزم . اولین بارم بود .یاد گرفتم خوبم یاد گرفتم . کار غریبه هم نبود . دایی بودن مثلا !!
نه تنها دستمونو نگرفتن برگشتن گفتن خب لبخند کار نکنه اول برا خیاط های غریبه امون کار میفرستیم.
خیلی سخته بچه کوچیک غرق خوابت رو کله ی سحر تو چله زمستون بگیری بغل و بخاطر روزی ده هزار تومن بری کار کنی آخرش هم این حرفو بشنوی اونم از کی؟؟؟ از خودی هایی که دیگه برام قد یه نخود هم ارزش ندارن.
خیلی سخته بچه ات شش ماهش باشه و تو نتوسته باشی یه دست لباس واسش بخری.
خدا هیچ پدر مادری رو شرمنده ی بچه اش نکنه.
لعنت بر اونایی که دم از اسلام میزنن و تو عمل از یهودی های دوران پیغمبر هم بدترن.
لعنت بر یزدهای آخر امان. .


مثل وقتایی که تنبلی خلاقیت میاره

بی پولی هم خیلی چیزا یادت میده

مثلا اینکه چطور با سیلی صورتت رو سرخ نگه داری و سر چله زمستون با مانتو تابستونی سر کنی و

یا اینکه چطور به بهونه های مختلف همش تو خونه پدرت کنگر بخوری و لنگر بندازی و بدون اینکه بذاری بو ببرند که هیچی تو خونه نداری.

یا اینکه مثلا چطور با 700 تومن ماهیانه که 200 تومنش برا اجاره و 500تومنش هم میره برا وام سر کنی و جیکت درنیاد

حالا بماند پوشک و شیرخشک بچه .

چطور دلت رو با وعده وعیدهای سرکاری سرکاررفتن خوش کنی و حتی واسه درآمد کار نداشته ات نقشه ها بکشی.

.

.

.

یکی میگفت: تا چند سال آینده دیگه خبری از فقر و فقیر نیست؛

چون فقیر میمیره و فقر هم از بین میره.

به همین راحتی!!!


چیزی به اومدن پسرم نمونده
اوضاع بد زندگیمون کم کم داره به طرف خوب شدن پیش میره و همه اینا رو بخاطر برکت وجود مسافر کوچولوم میدونم

تو این چندماه سختی زیادی کشیدیم، به لطف این سختی ها خیلی از آدما رو شناختم .
نباید از سختیا گله کرد
همین پستی بلندی های زندگی  پشت و روی خیلی از واقعیت های غیر واقعی رو بهت نشون میدن و برات تجربه میشن؛ منظورم از واقعیت های غیر واقعی همون آدمایی هستن که ازشون بت ساختیم ولی به قول سعدی:

این دغل دوستان که می‌بینی

مگسانند دور شیرینی

تا حطامی که هست می‌نوشند

همچو زنبور بر تو می‌جوشند

باز وقتی که ده خراب شود

کیسه چون کاسهٔ رباب شود

ترک صحبت کنند و دلداری

معرفت خود نبود پنداری

بار دیگر که بخت باز آید

کامرانی ز در فراز آید

دوغبایی بپز که از چپ و راست

در وی افتند چون مگس در ماست

راست خواهی سگان بازارند

کاستخوان از تو دوستر دارند


دوماه پیش رفته برا کار بهش گفتن تعطیلاته عیده فعلا کار نیست.

بالاخره بعد دوماه و نیم تونسته یه کار پیدا کنه
طرف زنگ زده گفته پاشو بیا، لباس کار هم بیار مشغول شو
سه روز نگذشته بهش گفتن ماه رمضونه و فعلا کار نیست.
نمیدونم این اوضاع تا کی ادامه پیدا میکنه.



بااینکه کمتر تو وجودم حس ات میکنم و

حتی گاهی وقتا در تنگناهای زندگی ام آرزوی نیامدنت رو کردم

ولی مرد کوچک مادر

آنقدر برایم عزیزی که حتی با تصور دستان کوچک ولی مردانه ات قند در دلم آب میشود و

آرزوی در آغوش گرفتنت شیرین ترین قصه ی زندگی ام میشود.



الان بیشتر از دوماهه که بیکاریم هرجا میریم یا پارتی میخوان یا خانومارو استخدام میکنن یا حقوق اش کمه.

خیلی ممنون از آقایونی که از کار کردن خانوما استقبال کردن و .

چند وقت دیگه مردا باید بشینن کنج خونه زن ها بهشون پول تو جیبی بدن

خیلی ممنون آقای رئیس جمهور




آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها